5 حقیقت مجذوب کننده درباره برجسته کاری های تخت جمشید
به گزارش اهدا بلاگ، برجسته کاری های تخت جمشید زمانی حک شدند که امپراتوری ایران در زمان سلطنت هخامنشیان در اوج قدرت بود.
به گزارش فرادید؛ این برجسته کاری های پرابهت تا به امروز بازدیدکنندگان را مسحور کرده اند.
برجسته کاری چیست؟
برجسته کاری یک تکنیک مجسمه سازی است که در آن، هنرمند سوژه را از دل یک پس زمینه مسطح و مستحکم حکاکی می کند. برجسته کاری می تواند در درجات مختلفی انجام گردد، از برجسته کاری باس گرفته که کوتاه شده واژه ایتالیایی basso-rilievo است؛ به معنای برجسته کاری کوتاه تا برجسته کاری بلند.
در برجسته کاری بلند، اشکال و سوژه ها از پس زمینه بیشتر بیرون می زنند. این بیرون زدگی به طور کلی بیش از نیمی از توده مجسمه است. برعکس، برجسته کاری کوتاه یک مجسمه کم عمق است و اشکال و سوژه ها به ندرت از سطح پشتی بیرون می زنند. این تکنیک ها را با درجات مختلفی می توان به کار بست، حتی در یک قطعه هنری، درست مانند دروازه های بهشتِ لورنزو گیبرتی در فلورانس که از برجسته کاری بلند برای چهره های اصلی پیش زمینه و برجسته کاری کوتاه برای به تصویر کشیدن محیط پس زمینه استفاده می کند.
برجسته کاری کوتاه به عنوان یکی از قدیمی ترین اشکال هنر در تمدن های مختلفی به کار رفته است. برخی از نخستین نمونه های برجسته کاری کوتاه کشف شده حدود 30 هزار سال پیش در غار های حکاکی شدند. این سبک هنری در امپراتوری های باستانی مصر، آشور و بعد ها ایران به شدت محبوب شد.
در یونان و روم، ترکیب برجسته کاری کوتاه و بلند پرطرفدار بود. این برجسته کاری های تمدن های باستانی در احیای فرهنگ ها و رویداد های گذشته برای مورخان فوق العاده گرانبها هستند و یکی از پیچیده ترین این نمونه ها برجسته کاری های تخت جمشید است.
تخت جمشید و امپراتوری ایران
برجسته کاری های تخت جمشید زمانی حکاکی شدند که امپراتوری ایرانی در اوج قدرت بود. سال 559 پیش از میلاد، کوروش کبیر که از کنترل شدید امپراتوری ماد ها کلافه شده بود، پادشاهان قبلی را برکنار کرد، امپراتوری تازه ایرانی را تاسیس کرد و به سرعت قلمروی آن را مستحکم کرد.
زمانی که داریوش کبیر، برادرزاده کوروش به اوج حکومت خود رسید، امپراتوری پارسی اکثریت خاور میانه، آفریقای شمالی و آسیای مرکزی و حتی دره سند هندوستان امروزی را دربرگرفته بود.
این امپراتوری بزرگ سزاوار یک مرکز بزرگ بود. سال 515 پیش از میلاد، نخستین ساخت و ساز در تخت جمشید آغاز شد؛ یک کلان شهر کاملاً تازه واقع در کوه های ایران امروزی. عملکرد واقعی این سازه که به عنوان مرکز روزانه مدیریت بیش از حد دورافتاده بود، مرکزی بزرگ برای برگزاری تشریفات بود، به ویژه برای میزبانی از مشاهیر و افراد سرشناس خارجی در جریان برگزاری مراسمی مانند نوروز که سال نوی ایرانی است.
شاید مکان این کلان شهر را کوروش انتخاب کرده باشد، اما در انتها، داریوش بر بیشتر طراحی و ساخت و ساز ساختمان های کلیدی آن نظارت داشت. او برای تزیین این ساختمان ها با برجسته کاری های کوتاه متعدد و پرتجمل، به مجسمه سازان ماموریت داد. اگرچه ایرانیان از طریق کتیبه ها و برخی نوشته ها اطلاعاتی را در این خصوص ثبت کرده اند، سنت تاریخی آن ها تا حدی زیادی شفاهی و تصویری بود. این برجسته کاری های زیبا نه تنها بازتاب تاریخ و شکوه این امپراتوری باستانی بودند، بلکه داستان شان را حتی برای بازدیدکنندگان امروزی نقل می کنند.
1. هنر تقلیدی زندگی در آپادانا
یکی از شاخص های کلیدی هویت آپادانا یعنی سالن پر زرق و برق تماشاچیان در مجموعه کاخ، مجموعه ای از مجسمه های برجسته کاری کوتاه است که دیوار ها و پلکان را پوشانده اند. این تصاویر نگهبانان، درباریان و سفیران هر گوشه از امپراتوری ایران را به تصویر کشیده اند. مورخان و باستان شناسان پیروز شدند گروه های منفردی از جمله مصریان، اشکانیان، اعراب، بابلی ها، نوبی ها، یونانی ها و بسیاری دیگر را شناسایی کنند. این برجسته کاری ها نه تنها گواه مللی است که به ایرانیان ادای احترام می کردند، بلکه جزئیات مهمی را در مورد آن ملل، به ویژه کالا ها و ارزش های مرتبط با آن ها در اختیار مورخان قرار می دهند.
گروهی از ارامنه در حال آوردن اسب نر هستند و به نقل از استرابون نویسنده یونانی، ارامنه به داریوش 20000 کره اسب پیشکش کردند. هیئت هندی طلا و یک بوفالو می آورد و نوبی ها از جنوب مصر یک عاج فیل و یک اوکاپی (حیوانی شبیه زرافه) قدیم می کنند. مورخان با بررسی برجسته کاری های تخت جمشید حتی حرکت شتر های یک کوهانه و دو کوهانه را شناسایی کرده اند، شتر یک کوهانه نماد ادای احترام هیئت های عربی و شتر دو کوهانه همراه گروه های فرهنگی ایرانی ظاهر شده است.
2. همه برجسته کاری ها به پادشاه اشاره می کنند
شاید عجیب ترین و محبوب ترین ادای احترام از سوی شوشی ها باشد که یک شیر و دو توله اش را به داریوش هدیه می دهند. شیر نماد سنتی سلطنت در ایران است. در تخت جمشید مکرراً نماد شیر را می توان یافت، چون هدف اصلی شهر، معطوف کردن توجه به پادشاه بزرگ ایران بوده است. برجسته کاری مرکزی که اکنون در موزه باستان شناسی تهران به نمایش گذاشته شده است، تمرکز اتاق و تمام پیکره های کنده کاری شده آن را به تصویر داریوش معطوف می کند که بر تخت سلطنت نشسته است، پسرش در کنار اوست و هدایای بازدیدکنندگان را دریافت می کند.
این دو احتمالاً داریوش و پسرش خشایارشاه هستند، اما نقش برجسته ها عمدا مبهم هستند و هیچ ویژگی منحصربه فردی از خود داریوش را به تصویر نمی کشند. به این ترتیب، این نقش برجسته می تواند تصویر بزرگ و نمادینی از سلسله قدرتمند هخامنشی، شاه بزرگ و جانشین آماده، در مرکز امپراتوری بزرگ ایران باشد.
بردباری پادشاه و امپراتوری ایرانی که در این آثار نیز منعکس شده تا حدودی منحصر به پادشاهی های باستانی است. در حالی که در آثار هنر یونانی و رومی رهبران غالباً در حال درهم کوبیدن کشور های اطراف به تصویر کشیده شدند، درباریان ایرانی در حالی به تصویر کشیده شدند که آن ها را با دست به سمت داریوش هدایت می کنند. این تصویر برای همه کسانی که وارد تالار می شدند یک تبلیغ قدرتمند بود، تبلیغی که تا حد زیادی واقعیت هم داشت. کوروش تلاش کرد یک امپراتوری بسازد که ملل تسخیرشده اش را با هم ادغام کند و به فرهنگ ها و مذاهب آن ها احترام بگذارد.
3. برجسته کاری های تخت جمشید یکی از قدیمی ترین نقوش اساطیری را به تصویر می کشند
در چهار مکان مجزا در اطراف تخت جمشید، تصویری از شیری نقش بسته است که با گاو نر درگیری دارد. قدمت این درون مایه حداقل به عصر حجر بازمی گردد و هنوز درباره معنای دقیق آن بحث می گردد. به یک معنا، مبارزه نمادی است برای ابدیت، تنش دائمی زندگی در برابر مرگ که هر یک دیگری را رها می کند.
گمان می رود برجسته کاری تخت جمشید نماد شکست زمستان باشد که به صورت گاو نر در اعتدال بهاری به شکل شیر نشان داده شده است، بنابراین منعکس کننده جشن سال نو است که کاخ میزبان برگزاری آن بوده است. با این حال، در حالی که شیر نماد سلطنت ایرانی است، خود گاو نر به طور سنتی نماد ایران است. مبارزه سنگی دائمی میان شیر و گاو، شاید بازتابی از خود سلطنت هم باشد. شیر بر گاو مسلط دارد، اما شیر هم بدون گاو نمی تواند زندگی کند.
4. برجسته کاری ها تنها سایه ای از شکوه اصلی خودشان هستند
دانشمندان روی نمونه های سطحی گرفته شده از نقش برجسته های آهکی تخت جمشید آزمایشاتی انجام دادند و دریافتند که آن ها همگی در زمان خودشان نقاشی شده اند. آن ها توانستند رنگدانه های بدست آمده از آبی مصری، آزوریت، مالاکیت، هماتیت، سینابار، اخرای زرد و حتی یک کانی سبز نادر تیرولیت را شناسایی کنند. تصور کنید این آثار که تا به امروز پرابهت و مجذوب کننده هستند در زمان خودشان که با رنگ های درخشان مزین شده بودند، چگونه به نظر میرسیدند.
5. نقش برجسته های بازمانده تنها بخشی از عظمت گذشته شان هستند
سلطه هخامنشیان با آمدن اسکندر مقدونی انتها یافت. او و سربازانش تخت جمشید را در حالتی پرتنش تسخیر کردند. خشم طولانی مدت از غارت آتن از طریق ایرانیان در یک قرن قبل، و ناراحتی از اینکه به تازگی پرهزینه ترین نبرد خود را در دروازه های ایرانی انجام دادند، سربازان سرسخت نبرد را وارد یک طوفان احساسی کرده بودند. یک شب، مهمترین ساختمان های تشریفاتی در آتش سوختند.
هنوز تعیین نیست که آیا این آتش سوزی تصمیمی حساب شده برای انتقام گیری بود یا نتیجه تحریک کردن مقدونی های مست از طریق یک نجیب زاده بود. گفته می گردد اسکندر از این نابودی پشیمان شده بود، اما آسیب وارد شده بود و شواهد وحشتناک آن بجا مانده بود. تغییر رنگ دیوار های آجری آپادانا گواه دمای بالا بود. اندازه زیادی آوار، حیاط بین آپادانا و تالار صدستون را پوشانده بود که از آنجا آتش، موجب فروریختن سقف چوبی شد. باستان شناسان در ساختمان های کاخ، زغال چوب و خاکستری را یافتند که کف ها را پوشانده بود و حتی روی برخی از ستون ها هنوز آثار سوختگی سیاه آتش وجود داشت.
از قضا، این آتش فاجعه بار یک جنبه مثبت داشت. این آتش موجب فروریختن دیوار های ساختمانی شد که محل نگهداری بایگانی اداری تخت جمشید بود و الواح زیر آن در پی این ریزش مدفون شد. بدون ریزش این آوار روی الواح، آن ها احتمالاً در طول هزاران سال بعد از بین می رفتند. به لطف این حادثه، اکنون باستان شناسان توانستند آن سوابق را به دقت حفاری کرده و برای مطالعات بیشتر احیاء کنند.
منبع: فرارو