ادبیات کودک و نوجوان استان همدان در شرایط خوبی است
به گزارش اهدا بلاگ، خبرنگاران ؛ فاطمه نعمتی- مهین سمواتی متولد 1342 در استان همدان است. آغاز نوشتن او سال 1378 با شعر بوده و بعد با داستان آن را ادامه داده است. این نویسنده کتاب های کودک و نوجوان، مربی ادبی کانون پرورش فکری بچه ها و نوجوانان نیز بوده است. آثار متعددی تا به امروز منتشر نموده است که می توان به ماجراهای پسرم و من، دوماشال، بدون ریش و سبیل مرد شدم، عشق یک لبخند نیم سانتی و سنگ های لق روی دیوار اشاره نمود.
مجموعه داستان کوتاه سنگ های لق روی دیوار تازه ترین اثر سمواتی است که در 88 صفحه و دو نسخه الکترونیکی و کاغذی به همت نشر صاد برای نوجوانان منتشر شده است. این اثر داستان هایی را روایت می نماید که شخصیت اصلی هر کدام پسران نوجوان با دغدغه های مخصوص به خود هستند. فضای داستان ها با طبیعت گره خورده است. مطالعه این کتاب می تواند برای نوجوانان شهرنشین مانند یک سفر کوتاه به دل طبیعت لذت بخش باشد.
در ادامه گفت وگوی ایبنا با مهین سمواتی را می خوانید.
مجموعه داستان سنگ های لق روی دیوار فضایی پسرانه دارد. چه شد که تصمیم گرفتید همه شخصیت ها پسران نوجوان باشند؟
من سال های زیادی در کلاس های نوشتن خلاق و کارگاه داستان کانون پرورش فکری بچه ها و نوجوانان کار کردم. هم کلاس دخترها را داشتم و هم پسرها. یکی از دغدغه های من سر کلاس ها با بچه ها، علاقه مند کردن آن ها به مطالعه بود. خوشبختانه با دخترها زیاد مشکل نداشتم و آن ها خیلی زودتر با انواع و اقسام کتاب های رمان و مجموعه داستان و شعر ارتباط برقرار می کردند، اما کمتر کتابی پیدا می شد که پسرها را جذب کند، غرق داستان شوند و لحظاتی دست از بازیگوشی های پسرانه بردارند. از همه این ها مهم تر اینکه علاوه بر سرگرم شدن، تأثیرگذار هم باشد. این موضوع باعث شد به فکر بیفتم که خودم برای پسرها بنویسم. قبل از این هم من چندین کتاب نوشته بودم، ولی با این نیت نبود.
در زمان مطالعه کتاب، با نوعی صمیمیت در بیان دغدغه ها روبرو می شویم. پسران قصه ها با بیانی قابل درک، ساده و روان از خودشان و افکارشان می گویند. این سادگی و صمیمیت را به عمد در کلام و شخصیت پسران آورده اید؟ چه تأثیری در جذب مخاطبان نوجوان دارد؟
داشتن دغدغه نوشتن و تجربه داشتن سه فرزند پسر، و تدریس، به تنهایی کافی نبود. من باید دنیای نوجوان را به صورت عمیق تری می شناختم. به همین علت، قبل از نوشتن داستان، مطالعات زیادی را در خصوص سن نوجوانی و مرحله بلوغ و ویژگی هایش داشتم و به این نتیجه رسیدم که تأثیری که یک داستان خوب بر فکر و روح نوجوان می گذارد، بسیار فراتر از برنامه ها، سخنرانی ها، نصیحت ها و این هاست.
نوجوانی و بلوغ یکی از نقاط عطف زندگی ماست که همه از این مرحله عبور می کنیم. نوجوان در این مرحله حس ها و چیزهایی را تجربه می نماید که شبیه کودکی و بزرگسالی نیست. نوجوانی نشانه هایی از هر دو را در خودش دارد. صمیمیت، سادگی، صفای صدق و اندیشه، همه از این ویژگی هاست. نوجوان از اینکه بخشی از یک اتفاق یا ماجرا باشد به هیجان می آید و لذت می برد. تصمیم گرفتم برای داستان هایم فضایی صمیمی و محسوس و قابل درک ایجاد کنم. راوی اول شخص را انتخاب کردم به علت اینکه مخاطب خودش را در کنار شخصیت احساس کند. انگار حوادثی که برای راوی اتفاق می افتد، برای او هم اتفاق افتاده است. این ها یکی از آن نتایج و توقعاتی است که از نوشتن داستان داشتم. یعنی نوجوان با خواندن داستانِ من تجربه کسب می نماید.
داستان روسری اسبی از این مجموعه طنز دلنشینی دارد که ناخودآگاه بر چهره خواننده لبخند می نشاند. این شخصیت پردازی کاملا ساخته فکرتان است یا در اطراف نمونه های آن را دیده اید؟
در رابطه با داستان روسری اسبی باید بگویم که در بازارهای قدیمی همدان، راسته بازارها هر کدام مخصوص شغل خاصی بود. مثل راسته قصاب ها، چاقوسازها، بزّازها و میوه فروش ها. ولی الان آن شکل یکدستی سابقش را از دست داده است. مغازه ها در هم و بر هم شده اند و همه جور صنفی هستند. بنابراین میان آن همه شلوغی ها شاگردها که اغلب نوجوان هم هستند برای جذب مشتری مجبورند با تمام قوا فریاد بزنند و با هر زبانی شده مشتری ها را تشویق به خرید نمایند تا صاحب کار راضی باشد. گاهی این فریادها و تبلیغ ها طوری ادا می گردد که باعث خنده یا خوشحالی و لبخند همه می گردد. چه کاسب های آن اطراف، چه کسانی که برای خرید به آن راسته بازار آمده اند. حالا هرچه این تبلیغ ها با صدای قشنگ تری ادا گردد و نوع بیانش خلاقانه تر باشد تأثیر بیشتری روی مشتری می گذارد و در نتیجه صاحب کار از آن پسر که این طوری دارد با تمام وجودش کوشش می نماید راضی تر است و دستمزد بیشتری به او می دهد.
بچه ها در هر شغل و موقعیتی که باشند برای من جالب اند. من با دقت نگاه شان می کنم. برای نوشتن از کودک و نوجوان به نظرم باید آن ها را بلد باشیم. راه بلد بودنشان درک همه جانبه آن هاست. می ایستم فوتبال پسرهای توی کوچه را نگاه می کنم، دعوا کردن ها، دوستی ها، شوخی ها، حرف ها و متلک هایی را که به هم می زنند، نگاه می کنم. همه را با دقت می بینم و می شنوم و وقتی به خانه برمی گردم، گاهی از این دیده ها و شنیده ها یادداشت می نویسم.
عرفان، شخصیت اصلی داستان روسری اسبی مابه ازای بیرونی ندارد و اتفاق ها کاملا فکری بودند. درواقع سعی کردم دست به خلق تصاویری عمدتا حقیقی و قابل تخیل بزنم.
دغدغه های درون هر داستان را شاید کوچک ببینیم، آن قدر که هر کس در روزمره خود آن ها را تجربه می نماید، اما در عین حال داستان ها با نوعی خیال پردازی آمیخته شده اند. خیال پردازی کاوه در نوع فرارش از سرویس بهداشتی مدرسه یا خیالپردازی علی در حمله زنبورها به سهراب. به نظرتان نوشتن از دغدغه های کوچک به این سبک، چقدر به ما یاری می نماید تا به دنیای فکریِ نوجوانا ن مان نزدیک شویم؟
خیال پردازی از ویژگی های شاخص دوران نوجوانی است. نوجوان برای فرار از مسائل موقتا در دنیای خیال آرامش پیدا می نماید. با شناخت و نزدیک شدن به دغدغه های کوچک است که می توانیم به دنیای نوجوانان وارد شویم. نوجوان ناگهان با تغییرات هورمونی، عصبی، اجتماعی و فشارهای زندگی روبه رو می گردد. تعادل شخصیتی دست خوش تغییراتی می گردد، وظیفه شناسی اش کاهش پیدا می نماید. با توجه به تفاوت های فردی و ژنتیکی و عواملی که در رفتار و احساسات نوجوان تأثیر دارند، هیچکس منکر این قضیه نیست. اما ما بحث مان درباره داستان کوتاه است، ما نویسندگان داستان کوتاه نباید فراموش کنیم که مجال زیادی برای شخصیت پردازی های عمیق و پرداخت روان شناختی نداریم. من سعی کردم با نشان دادن کنش های فیزیکی و گاهی دراماتیک پی به دنیای فکری و خیال پردازی هایشان ببریم.
دنیای کودکی و نوجوانی با خیال پردازی دنیای شادتری است. نوجوان در خیالش به جنگ همه مسائل می رود، در خیالش قدرتمندترین آدم می گردد، زرنگ ترین شاگرد کلاس می گردد، قهرمان و اسطوره می گردد، چیزهایی را در تصورش اختراع می نماید که آرزویشان را دارد. خیال پردازی به پرورش خلاقیت یاری می نماید. به ساختن آینده یاری می نماید. البته بحث خیال پردازی در کودک و نوجوان فراتر و گسترده تر از این هاست. بحث کنترل و راهنمایی خیال پردازی را در پی دارد که بحث مفصل تری است. اتفاقا در کلاس های نوشتن خلاق وقتی با بچه های خیال پرداز روبه رو می شدم سعی می کردم خیال پردازی آن ها را سمت وسو بدهم و راهنمایی کنم. اتفاقا این بچه های خیال پرداز در امر نوشتن داستان و شعر خیلی پیروز تر هستند و زودتر پیشرفت می نمایند تا بچه های معمولی.
بعلاوه سعی کردم در بیان دغدغه ها از افراط و تفریط پرهیز کنم. جنس دغدغه ها عجیب و غریب یا زیادی معمولی و تکراری نیستند. شخصیت ها از جنس نوجوانِ خیلی خاصی نیستند، از جنس اکثریت هستند. ساده و بی شیله، پیله. در نوع افکارشان اغراقی صورت نگرفته است. باورپذیر و دوست داشتنی اند. و این ها همه یاری می نماید تا هم ذات پنداری تحقق پیدا کند.
طبیعت در داستان های این مجموعه تبدیل به یکی از عناصر مهم شده است؛ نقش زنبورها، اسب و بعلاوه فضای روستایی و حضور حیوانات دیگر. چه دلایل بیرونی یا درونی باعث شد که نقش طبیعت را این طور پررنگ کنید؟
خانه ها، پنجره ها، کوچه ها و آدم های روستا همواره به من انگیزه نوشتن می دهند. با اینکه تجربه زندگی کردن در فضای روستایی را نداشتم اما عاشق فضای روستا و حال و هوای مخصوصا بچه های توی کوچه محله های روستا هستم. وقتی قرار است داستانی بنویسم و با استفاده از زیبایی های ادبی لذت خوانش و حرف و پیامی را منتقل کنم، ترجیح می دهم که مکان داستانم، فضایی طبیعی و صمیمی باشد و برای همه ملموس. در فضای روستا مجال بیشتری برای پرداختن و الفت بین شخصیت هاست. عناصری مثل درخت و باغ و کلا طبیعت، وجود حیوانات و این هم زیستی های بدون حاشیه و مسالمت آمیز، این ها همه ابزاری هستند که دست نویسنده را برای انتقال حسی که مورد نظرش است باز می گذارد. من غیر از این مجموعه که نوشتم، یک مجموعه داستان جدیدی هم نوشتم که همه راوی ها نوجوانِ پسر هستند و مکان داستان ها همچنان روستاست. نام مجموعه داستان جدیدم طرز تهیه آدم بزرگ است که هنوز به چاپ نرسیده است.
چه بازخوردهایی تا به امروز درباره آثارتان از نوجوانان دریافت کردید؟
نسبت به تبلیغات کمی که درباره کتاب ها انجام شده، بازخورد کتاب ها خوب بوده است. استقبال خوب بوده است. راضی هستم. البته بعد از چاپ یک کتاب، مهم ترین کار، تبلیغ برای آن اثر است که این امر بهتر است به دست ناشر یا کسانی به غیر از نویسنده صورت بگیرد. متأسفانه چاپ کتاب های نوجوان عشقِ یک لبخند نیم سانتی و سنگ های لق روی دیوار مصادف شد با شرایط بغرنج کرونا و پیروز نشدیم رونمایی یا مرنامی برای معرفی گسترده کتاب داشته باشیم.
لطفا کمی برایمان از شرایط ادبیات داستانی در استان همدان بگویید. چقدر به ادبیات کودک و نوجوان توجه می گردد؟ آیا برنامه های مستمر و مفیدی برای بچه ها و نوجوانان برگزار می گردد؟
استان همدان نسبت به استان های دیگر به خاطر حضور شاعران و نویسندگان فعال در حوزه ادبیات کودک و نوجوان در شرایط خوبی به سر می برد. بعلاوه همدان پیشینه خوبی از نظر شاعران و نویسندگان دارد. استادانی چون مصطفی رحماندوست، جواد محقق، محمدرضا یوسفی، بابک نیک طلب، عزت الله الوندی و... همگی از همدان حرفه خود را آغاز نموده اند.
ادبیات کودک و نوجوان استان هم از نظر کمیت و هم کیفیتِ آثار تولیدشده در شرایط خوبی است. هر سال تعداد زیادی از شاعران و نویسندگان همدان آثار خود را در برترین انتشارات چاپ می نمایند. اما متاسفانه کمبود ناشر تخصصی در زمینه ادبیات کودک و نوجوان و نیز فقدان یک مجله تخصصی در استانی با این ظرفیت غنی از استعداد، کاملا مشهود است.
کارگاه های شعر و داستان نوجوان از سال 89 در حوزه هنری برگزار می گردد و نیز هر سال به صورت محدود آثاری با موضوع کودک و نوجوان به همت حوزه هنری به چاپ می رسد؛ اما جای خالی یک ناشر تخصصی کودک و نوجوان کاملا مشهود است.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران